كوهنورد و خدا
 
TNT IS BEST
بن بست ...
 
 

كوهنوردي بود كه ميخواست به قله بلندي صعود كند.پس از سالها تمرين و آمادگي سفرش را آغاز كرد.به صعودش ادامه داد تا اينكه هوا كاملا تاريك شد.بجز تاريكي هيچ چيز ديده نمي شد.سياهي شب همه جارا پوشانده بود و مرد نميتوانست چيزي ببيند حتي ماه و ستاره ها پشت انبوهي از ابر پنهان شده بودند.كوهنورد همانطور كه داشت بالا ميرفت در حالي كه چيزي به فتح قله نمانده بود،ناگاه لغزيد و با سرعت هرچه تمام تر سقوط كرد.سقوط همچنان ادامه داشت و او فكر ميكرد چقدر به مرگ نزديك شده است كه ناگهان دنباله طنابي كه به دور كمرش حلقه خورده بود بين شاخه هاي درختي در شيب كوه گير كرد و مانع از سقوط كاملش شد.در آن لحظات سخت كه هيچ اميدي نداشت از ته دل فرياد زد:خدايا كمكم كن!ندايي از آسمان پاسخ داد:از من چه ميخواهي؟ -نجاتم بده خداي من! -آيا به من ايمان داري؟ -آري هميشه به تو ايمان داشته ام! -پس طناب دور كمرت را باز كن! كوهنورد وحشت كرد.باز كردن طناب يعني سقوط از كيلومترها ارتفاع. -خدايا نميتوانم! خدا گفت:آيا به گفته من ايمان نداري؟ كوهنورد گفت : خدايا نميتوانم،نميتوانم. روز بعد گروه نجات گزارش داد كه جسد منجمد شده يك كوهنورد در حالي پيدا شد كه طنابي به دور كمرش حلقه شده بود و تنها دو متر با زمين فاصله داشت!

ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 19 ارديبهشت 1390برچسب:, :: 21:32 :: توسط : Ramin TNT

دانشجويي كه سال آخر دانشكده خود را ميگذراند به خاطر پروژه اي كه انجام داده بود جايزه اول را گرفت. او در پروژه خود از 50 نفر خواسته بود تا دادخواستي مبني بر كنترل سخت يا حذف ماده شيميايي *دي هيدروژن مونوكسيد* توسط دولت را امضا كنند و براي اين درخواست دلايل زير را عنوان كرده بود: *مقدار زياد آن باعث تعرق زياد و استفراغ ميشود -* يك عنصر اصلي باران اسيدي است -*وقتي به حالت گاز در مي آيد بسيار سوزاننده است -*استشناق تصادفي آن باعت مرگ فرد ميشود -*باعث فرسايش اجسام ميشود -*حتي روي ترمز اتومبيل ها اثر منفي ميگذارد -*حتي در تومورهاي سرطاني يافت شده است. از 50 نفر فوق،43 نفر دادخواست را امضا كردند.6 نفر به طور كلي علاقه اي نشان ندادند و اما فقط يك نفر ميدانست كه ماده شيميايي *دي هيدروژن مونوكسيد* در واقع همان آب است! عنوان پروژه دانشجوي فوق *ما چقدر زود باور هستيم* بود!

ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 19 ارديبهشت 1390برچسب:, :: 21:30 :: توسط : Ramin TNT

باید به 35 كیلومتری شهرستان كازرون سفر کنید تا بتوانید بقایای تنها کاروانسرای سنگی ایران را از نزدیک ببینید. کاروانسرایی که اگرچه این روزها در حال تخریب است، اما هنوز هم می توان ردپای تاریخی هزارساله را در آن دید. ساخت کاروانسرای میان کتل را به دوران صفویه نسبت می دهند. دورانی که تحول و تنوع در ساخت بناهای ایرانی راه پیدا کرد و همین بهانه ای شد تا در نزدیکی دشت برم کازرون، جایی که این روزها با نام روستای «كتل‌پیرزن» شناخته می شود، تنها کاروانسرای سنگی ایران شکل بگیرد. با این حال این بنا در طول زمان آنقدر آسیب دید که در دوره قاجار «مشیر الملک»، بازرگان معروف فارس، تصمیم به تجدید بنا و مرمت آن گرفت. بومی های منطقه، کاروانسرای میان کتل را به نام «کاروانسرای شاه عباسی» می شناسند که به نظر می رسد این نام اشاره به کاروانسراهایی داشته باشد که شاه عباس صفوی در سراسر کشور ساخته است. این کاروانسرای 3500متر مربعی، پلانی ذوزنقه شکل دارد که ابعاد آن در اضلاع مختلف متفاوت است و مثل بیشتر کاروانسراهای کوهستانی، تنها یک ورودی برای آن در نظر گرفته شده تا امنیت بیشتری در کاروانسرا برقرار باشد. این ورودی در ضلع جنوبی بنا قرار گرفته و در قسمت جنوب‌غربی آن، یعنی درست در مجاورت در ورودی، یک برجك نگهبانی به چشم می خورد که مشرف به دشت ساخته شده است. کاروانسرای میان کتل معماری چهارایوانی با حیاط مركزی دارد و در بخش شرقی و غربی آن دو حجره بزرگ و 2حجره‌ی كوچك به چشم می خورد. در قسمت شمالی و جنوبی بنا هم چهار حجره كوچك وجود دارد که در قسمت جنوب شرقی به اصطبل می رسد و این اصطبل از طریق دالانی وسیع به در ورودی منتهی می‌شود. آب‌انبار کاروانسرا را هم می توانید در ضلع شمالی آن ببینید كه در کنار حوضچه‌ای تمام سنگی قرار دارد. اما شاید چیزی که بیشتر از همه توجهتان را جلب کند، بنایی باشد که در قسمت جنوب‌شرقی کاروانسرا ساخته شده است. جایی که دیواره‌های آن از سنگ مالون درست شده و اگرچه بخش زیادی از آن فرو ریخته است، اما هنوز هم می توان تزئینات و مصالح خاص بنا را از لا به لای ویرانه ها دید. این بنا که مشرف به دشت‌برم است، به احتمال زیاد به عنوان بهارخواب مورد استفاده قرار می‌گرفته است. اما این تنها جایی نیست که سنگ مالون را به چشم می بینید. سنگ مالون وجه اشتراک تمام طاقچه‌ها، نمای بیرونی و داخلی، ناودان ها و ورودی هاست که به عنوان تزئین بنا مورد استفاده قرار گرفته است. چطور برسیم؟ كاروانسرای میان‌كتل در مسیر جاده قدیم كازرون‌ ـ‌ شیراز قرار دارد و در زمان نادرشاه افشار که بندر بوشهر به عنوان یك بندر نظامی رونق گرفته بود، یکی از مقرهای اصلی حاکمیت به حساب می آمد. برای دیدن کاروانسرای میان کتل باید به 35 کیلومتری شهرستان کازرون سفر کنید و راهی منطقه ای به نام «دشت برم» شوید. پنج کیلومتر پس از روستایی با همین نام، میان کتل بر بلندای یک تپه مشرف به دشت انتظار شما را می کشد!

ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 19 ارديبهشت 1390برچسب:, :: 21:29 :: توسط : Ramin TNT

قسم به نگاهت به چهره ي نابت به ان صف مژگان به چشم سیاهت كه تیر بلا را نشانه منم قسم به بلایی كه از تو كشیدم به عهد وفایی كه از تو ندیدم بر اتش عشقت زبانه منم نیامد زسوي توام خبري نداري تو بر حال من نظري شكایت برم از تو پیش خدا تو را خاطر افتاده با دگري شبم تیره گون شد دل از غصه خون شد نصیب جنون شد به خاطرتو جفایت كشیدم وفایت ندیدنم چه ها نشنیدم به خاطر تو

ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 19 ارديبهشت 1390برچسب:, :: 21:28 :: توسط : Ramin TNT

فال فنجان واژگون شده قهوه مرا بر روي میز باز تكان داد با ادا یك لحظه چشم دوخت به فنجان خالی ام آرام و سرد گفت : كه در طالع شما، قلبم تپید ٬ باز عرق روي صورتم گفتم بگو ٬ مسافر من میرسد؟ و یا ... با چشم هاي خیره به فنجان نگاه كرد گفتم چه شده ؟سكوت بود و تكرار لحظه ها آخر شروع كرد به تفسیر فال من با سر اشاره كرد كه نزدیك تر بیا اینجا فقط دو خط موازي نشسته است یعنی دو فرد دلشده تا ابد جدا انگار بی امان به سرم ضربه می زدند یعنی كه هیچ وقت نمی آید او خدا؟ گفتم درست نیست از اول نگاه كن فریاد زد: بفهم،رها كرده او تو را

ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 19 ارديبهشت 1390برچسب:, :: 21:24 :: توسط : Ramin TNT

به‌نام خداوند مردآفرین كه بر حسن صنعش هزار آفرین خدایی كه از گِل مرا خلق كرد چنین عاقل و بالغ و نازنین خدایی كه مردي چو من آفرید و شد نام وي احسن‌الخالقین پس از آفرینش به من هدیه داد مكانی درون بهشت برین خدایی كه از بس مرا خوب ساخت ندارم نیازي به لاك، همچنین رك و ریمل و خط چشم و كرم تو زیبایی‌ام را طبیعی ببین دماغ و فك و گونه‌ام كار اوست نه كار پزشك و پروتز، همین ! نداده مرا عشوه و مكر و ناز نداده دم مشك من اشك و فین! مرا ساده و بی‌ریا آفرید جدا از حسادت و بی‌خشم و كین زنی از همین سادگی سود برد به من گفت از آن سیب قرمز بچین من ساده چیدم از آن تك‌درخت و دادم به او سیب چون انگبین چو وارد نبودم به دوز و كلك من افتادم از آسمان بر زمین و البته در این مرا پند بود كه اي مرد پاكیزه و مه‌جبین تو حرف زنان را از آن گوش گیر و بیرون بده حرفشان را از این كه زن از همان بدو پیدایش‌ات نشسته مداوم تو را در كمین

ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 19 ارديبهشت 1390برچسب:, :: 15:2 :: توسط : Ramin TNT

درباره وبلاگ
سلام من رامينم.به وبلاگ من خوش آمدید،اميدوارم از مطالب لذت ببريد.نظر يادتون نره! در ضمن اگر مشكلي ديديد به 09363731899 پيامك بدهيد. لطفا به آدرس جديد مراجعه كنيد www.TNT1.Blogfa.com
نويسندگان


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 68
بازدید کل : 49703
تعداد مطالب : 55
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1


Alternative content